دلنوشته

ساخت وبلاگ

مثل گل‌های ترک‌خورده‌ی کاشی شده‌ام

بعد تو پیر که نه، من متلاشی شده‌ام.

 

نوشته شده توسط تنها در یکشنبه نوزدهم فروردین ۱۴۰۳ ساعت 8:31 موضوع | لینک ثابت

دلنوشته...
ما را در سایت دلنوشته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delneveshte86o بازدید : 5 تاريخ : دوشنبه 3 ارديبهشت 1403 ساعت: 15:40

دلم با توئه فکر چیزی نباش خودم غصه هاتو به جون میخرم تورو با خودم هرکجا که بگی تورو سمت لبخند و گل میبرمتمام منی کم نشو کم نیار با این روزگار و غمش تا نکنامیدم تویی از ته دل بخند نگاه تو از گریه دریا نکناجازه نده ابر بی حوصله لب مرز خنده بباره برهبه روز سیاه و شب شک نباز بگو نا امیدی بزاره برهبه روزای خوبی که پیش منی به آینده ای تازه و دیدنیبه سقفی که پر میشه از روشنی به من فکر کنتو قلب منی که نفس میزنی کنار تن من تو یه پیرهنیواسه اینکه باور کنی از منی به من فکر کن   نوشته شده توسط تنها در سه شنبه بیست و یکم فروردین ۱۴۰۳ ساعت 13:41 موضوع | لینک ثابت دلنوشته...ادامه مطلب
ما را در سایت دلنوشته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delneveshte86o بازدید : 5 تاريخ : دوشنبه 3 ارديبهشت 1403 ساعت: 15:40

درین خاک زرخیز ایران زمین / نبودند جزمردمی پاک دین همه دینشان مردی و داد بود / وزان کشور آزاد و آباد بود چو مهر و وفا بود خود کیششان / گنه بود آزار کس پیششان همه بنده ی ناب یزدان پاک / همه دل پر از مهر این آب وخاک پدر در پدر آریا یی نژاد / ز پشت فریدون نیکو نهاد بزرگی به مردی وفرهنگ بود / گدایی دراین بوم و بر ننگ بود کجا رفت آن دانش وهوش ما / که شد مهرمیهن فراموش ماکه انداخت آتش دراین بوستان / کزآن سوخت جان ودل دوستانچه کردیم کاین گونه گشتیم خار؟ / خرد را فکندیم این سان زکارنبود اینچنین کشور و دین ما / کجا رفت آیین دیرین ما ؟ به یزدان که این کشور آبادبود / همه جای مردان آزاد بود دراین کشور آزادگی ارز داشت / کشاورز خود خانه و مرز داشت گرانمایه بود آنکه بودی دبیر/ گرامی بد آن کس که بودی دلیرنه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت /نه بیگانه جایی دراین خانه داشتازآن روزدشمن به ما چیره گشت / که مارا روان و خرد تیره گشتاز آن روز این خانه ویرانه شد / که نان آورش مرد بیگانه شد چوناکس به ده کدخدایی کند / کشاورز باید گدایی کند به یزدان که گر ما خرد داشتیم / کجا این سرانجام بد داشتیمبسوزد درآتش گرت جان و تن / به از بندگی کردن و زیستن اگرمایه ی زندگی بندگی ست / دوصد باره مردن به اززندگیستبیا تا بکوشیم و جنگ آوریم / برون سر از این بار ننگ آوریم ( فردوسی )   نوشته شده توسط تنها در دوشنبه نهم بهمن ۱۴۰۲ ساعت 10:57 موضوع | لینک ثابت دلنوشته...ادامه مطلب
ما را در سایت دلنوشته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delneveshte86o بازدید : 30 تاريخ : چهارشنبه 18 بهمن 1402 ساعت: 15:02

شعر «نور یلدا»شبِ دلسردی ما را تب فردایی هستدر اجاق دلمان ذره ی گرمایی هستخون به دل خنده به لب مثل اناریم هنوزدر ترک خوردن ما نیز مزایایی هستمثل یک پسته ی لب بسته، دلی پر داریمچه سخن ها که نهان در دل چون مایی هستبه کجا کوچ کند کهنه درختِ دلمانریشه اش غیر همین خاک مگر جایی هستهرچه هم سلطنت شب به درازا بکشدسلطه‌ی نور پس از هر شب یلدایی هست...   نوشته شده توسط تنها در پنجشنبه سی ام آذر ۱۴۰۲ ساعت 5:10 موضوع | لینک ثابت دلنوشته...ادامه مطلب
ما را در سایت دلنوشته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delneveshte86o بازدید : 40 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1402 ساعت: 19:17

ای کاش همیشه همین قدری مونده بودم تا غم وغصه نداشتمچه عالمی بودیادش بخیرولی افسوس..خسته ام از این زندان که نامش زندگیست‌پس قشنگی های دنیا مال کیست ؟باختم در عشق اما باختن تقدیر نیستساختم با درد تنهایی مگر تقدیر چیست؟من چون نمیتونم با کسی درد دل کنم میام اینجا حرفام را مینویسم اگه بعضیاش ناراحتتون میکنه معذرت میخوام ولی من  چون تنهام فقط اینجا حرفام را مینویسم دلنوشته...ادامه مطلب
ما را در سایت دلنوشته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delneveshte86o بازدید : 30 تاريخ : سه شنبه 16 آبان 1402 ساعت: 17:06

دیدم که از دستت عصبانی نیستم؛

دلشکسته نیستم،

قهر نیستم،

خلاصه اینکه من دیگر

با تو “هیچ چیز” نیستم..!

 

نوشته شده توسط تنها در یکشنبه چهاردهم آبان ۱۴۰۲ ساعت 20:23 موضوع | لینک ثابت

دلنوشته...
ما را در سایت دلنوشته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delneveshte86o بازدید : 26 تاريخ : سه شنبه 16 آبان 1402 ساعت: 17:06

داری میری از خونه آرزوت جدا میشم از تو چه آواره وارکنارت نمیذارم از زندگیم برو زندگی کن بذارم کنارپی آرزوهای بعد از منی منم غصه هامو به دوش میکشممیتونم از عشقت بمیرم ولی نمیتونم عشق یکی دیگه شمواست بهترین هارو میخوام چون واسه اولین بار فهمیدمتواسه آخرین بار عاشق شدم واسه اولین بار بخشیدمتبه امید رویای بوسیدنت به عشق تو چشمامو خواب میکنماگه صد دفعه باز به دنیا بیام میدونم تورو انتخاب میکنماگه بعضی وقتا دلت تنگ شد یه گوشه مثل من فقط گریه کنرو اون نامه که تشنه ی حرفته به جای نوشتن فقط گریه کنهمین که دلم با توئه کافیه نمیخوام بدونم دلت با کیهمن آلودم اما نجاتم نده که آلوده بودن به تو پاکیهواست بهترین هارو میخوام چون واسه اولین بار فهمیدمتواسه آخرین بار عاشق شدم واسه اولین بار بخشیدمتبه امید رویای بوسیدنت به عشق تو چشمامو خواب میکنماگه صد دفعه باز به دنیا بیام میدونم تورو انتخاب میکنمتقدیم به عزیزترین کسی که خزانم کرد   نوشته شده توسط تنها در شنبه نهم اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت 4:30 موضوع | لینک ثابت دلنوشته...ادامه مطلب
ما را در سایت دلنوشته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delneveshte86o بازدید : 53 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 21:35

خبرت هست که ازخوبی خود بیخبری
بخدا خوبتر از خوبتر از خوبتری
به چه مانند کنم درهمه آفاق تورا
هرچه درذهن من آید تو ازآن خوبتری

گاهی دوری باعث بی‌خبری میشهی

ولی از خوبی کسی کم نمیشه

 

نوشته شده توسط تنها در شنبه هشتم بهمن ۱۴۰۱ ساعت 7:53 موضوع | لینک ثابت

دلنوشته...
ما را در سایت دلنوشته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delneveshte86o بازدید : 106 تاريخ : چهارشنبه 12 بهمن 1401 ساعت: 22:29

پای دلتنگی من گر به خیابان برسدکارِ این شهر به یکباره به پایان برسدبسته راه نفسم را غمی از جنس سکوتکارِ این بغض بعید است به باران برسدخبر از دوست اگر نیست خوشا قاصد مرگپشت در منتظرم این برسد... آن برسدنرسیدم به لبان تو، فقط جان کندماندکی مانده که بی تو به لبم جان برسدبه سر موی تو دل بستم و باور کردمرسمِ دنیاست پریشان به پریشان برسدمی‌شود معجزه ای آخرِ هر قصه ی خوشکاش پایانَ غزل، درد به درمان برسد...بیاد خزان   نوشته شده توسط تنها در دوشنبه دوم آبان ۱۴۰۱ ساعت 12:51 موضوع | لینک ثابت دلنوشته...ادامه مطلب
ما را در سایت دلنوشته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delneveshte86o بازدید : 101 تاريخ : جمعه 30 دی 1401 ساعت: 17:46

تو یه جا یه نوشته خوندم منسوب به چرچیل خیلی برام جالب و آشنا بود بخاطر همین گذاشتم شما ها هم استفاده کنیدباشد که رستگار شوید؟؟!!!!!_ در یک سیستم معیوب:سعی کنید «لال بودن» را تمرین کنید!این تمرین در میزان عزیز بودن شما بسیار موثر است._در یک سیستم معیوب:هیچگاه کارمندان را با یکدیگر مقایسه نکنید؛چون قطعا شاهد تبعیض خواهید بود._در یک سیستم معیوب:اگر مدیرتان ۳ یا ۴ ایراد دارد انتظار رفتنش را نکشید، چون قطعا نفر بعدی او ۴۳ ایراد دارد!_ در یک سیستم معیوب:می توانید با کارهای کم و کوچک، محبوبیت فراوانی به دست آورید؛ فقط کافیست «زبان» خود را تقویت کنید_در یک سیستم معیوب:ممکن است که هر چه بیشتر کار کنید، بیشتر خوار و خفیف باشید._در یک سیستم معیوب:با اشکالات سازمانتان بسازید و هرگز آنها را با مدیرتان در میان نگذارید؛ درغیر این صورت یک مشکل دیگر به سازمان اضافه می شود. آن مشکل، شما هستید و در آخر اخراج!_در یک سیستم معیوب:اشتباهات یک مدیر را هیچگاه به مدیر دیگر نگویید؛در غیر اینصورت بجای یک مدیر، دو مدیر در مقابل شما موضع گیری خواهند کرد._در یک سیستم معیوب:با انجام کارهای مختلف و فعالیتهای به موقع، نظم شما تشخیص داده نمی شود؛بلکه برای این کار راههای ساده تری هم هست.مثلا فقط کافیست همیشه میز کارتان را منظم نگه دارید!_در یک سیستم معیوب:اضافه بر کارهای معمول کار اضافه ای انجام ندهید؛در غیر اینصورت انتظار پاداش بیشتری نیز نداشته باشید._در یک سیستم معیوب:همیشه حرفها (فرمایشات) مدیرتان را تایید کنید، حتی اگر از نظر او «ماست، سیاه باشد!»_در یک سیستم معیوب:تنها کاری که واجب است سریع انجام دهید، کاری است که مدیر شما شخصا از شما خواسته است._ در یک سیستم معیوب؛آسه برو، آسه بیا، که گربه شاخت نزنه؛مگر دلنوشته...ادامه مطلب
ما را در سایت دلنوشته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delneveshte86o بازدید : 173 تاريخ : جمعه 30 دی 1401 ساعت: 17:46